- فراخ سخن
- پر گو، کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوه گو، بیهوده گو، یاوه سرا، هرزه گو، هرزه خا، خیره درا، ژاژدرای، هرزه لاف، هرزه لای، یافه درای، ژاژخا، مهذار، هرزه درای، افسانه پرداز، افسانه گو
معنی فراخ سخن - جستجوی لغت در جدول جو
- فراخ سخن
- پرگوی و بیهوده گوی مکثار
- فراخ سخن ((~. سُ خَ))
- پرحرف، پرسخن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرگویی و بیهوده گویی
پرگویی، بیهوده گویی
سالی که در آن میوه و خواربار فراوان است
ویژگی آنکه دیدۀ باز و بینا دارد، دارای وسعت نظر
گشاده شدن اتساع، آسان شدن کار
سالی که در آن غلات و اجناس به فراوانی یافت شود مقابل تنگ سال
آنکه دارای دهنی گشاد باشد، پرگوی و بیهوده گو پوچ گو هرزه چانه
آنکه دارای وسعت نظر است دارای سعه صدر
بسیار بخشنده
سالی که در آن محصول فراوان باشد
بلندنظر، دارای وسعت دید، فراخ دیده
دهن گشاد (شیشه و مانند آن)